کمبود تغذیهundernutrition 1, undernourishmentواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سوءِتغذیه ناشی از دریافت کمترازحد مواد مغذی
کمبوددیکشنری فارسی به انگلیسیdearth, defect, deficiency, demerit, failure, fault, flaw, inadequacy, lack, need, paucity, pinch, poverty, scarcity, shortage, shortcoming, shortfall, squeeze
کمبودلغتنامه دهخداکمبود. [ ک َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کم بودن . کمی . قلت . نقصان ؛ کمبود غذا. کمبود عواید. (فرهنگ فارسی معین ). کسر. کم آمد. نقص . نقیصه . منقصت : کمبود خ
اسپروی گرمسیریtropical sprue, ceylon sore mouth, coshin-china diarrhea, psilosis stomatitis intertropica, stomatitis tropicaواژههای مصوب فرهنگستاننشانگان سوءجذبی که احتمالاً به دلیل کمبود تغذیه توأم با عفونت ایجاد میشود و بهصورت بومی در کشورهای گرمسیری و نیمهگرمسیری وجود دارد متـ . نشانگان اسپروی گرمسی
کمخونی تغذیهای درشتگویچهایnutritional macrocytic anemiaواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کمخونی تغذیهای ناشی از کمبود مواد غذایی ضروری برای ساخت دیاُکسیریبونوکلئیکاسید در رژیم غذایی
نرماستخوانیosteomalaciaواژههای مصوب فرهنگستاننرم شدن استخوان به علت کمبود ویتامین «د» ناشی از ضعف تغذیه یا محرومیت از آفتاب یا هر دو
ویتامینلغتنامه دهخداویتامین . (فرانسوی ، اِ) (از: ویتا، زندگی ، لاتینی + مین = منبع، فرانسوی ) (اصطلاح پزشکی ) ماده ای که به مقدار بسیار کم وجودش برای رشدونمو و نگهداری و اعمال و ا
پیکمبینی تغذیهایnutritional amblyopia, deficiency amblyopiaواژههای مصوب فرهنگستانپیکمبینی براثر تغذیۀ ناکافی بهویژه کمبود ویتامین B12