کمان 2bow 2واژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ منحنیشکلی از پلاستیک یا هر مادۀ کشسان دیگر که دو سر آن بهوسیلۀ زه به هم متصل شده است
اثر انگشت کمانیarch finger print, arch 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی اثر انگشت که خطوط آن از یک طرف وارد میشود و بهصورت قوس یا کمان از طرف دیگر خارج میشود متـ . کمانی 2
اَبر غلتکیroll cloudواژههای مصوب فرهنگستان1. واژۀ متداول برای اَبر کمانی 2. اَبر تراز پایین و افقی و لولهایشکل که با جبهۀ جَستی یک توفان همرَفتی همراه میشود
زنبورکفرهنگ انتشارات معین(زَ رَ) (اِمصغ .)1 - زنبور کوچک . 2 - نوعی توپ کوچک که در زمان صفویه و قاجاریه به شتر می بستند. 3 - کمانی آهنین و نوک تیز.
عاتکهفرهنگ انتشارات معین(تِ کِ یا کَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کمانی که از کهنگی سرخ رنگ شده باشد. 2 - زن خوشبوی . 3 - از اسماء زنان .
زنبورهفرهنگ انتشارات معین(زَ رَ یا رِ) (اِ.) 1 - نوعی زنبور سیاه بزرگ . 2 - نوعی توپ کوچک ، زنبورک کمانی آهنین و نوک تیز، زنبورک . 3 - سازی است که صدای آن شبیه صدای زنبور است و آن چوبی