اثرانگشت کمانی سادهplain arch fingerprintواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی اثرانگشت که در آن لبههای سایشی (friction ridges) از یک طرف وارد و با حرکت روبهبالا در مرکز طرف دیگر، خارج میشوند متـ . کمانی ساده plain arch
کمانیلغتنامه دهخداکمانی . [ ک َ ] (ص نسبی ) کاریزکن . مقنی . (فرهنگ فارسی معین ) : آن آب که در چشمه همی برد کمانی در چشم همی بیند از آن آب بخروار. امیر معزی (از فرهنگ فارسی معین
اثرانگشت کمانی سادهplain arch fingerprintواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی اثرانگشت که در آن لبههای سایشی (friction ridges) از یک طرف وارد و با حرکت روبهبالا در مرکز طرف دیگر، خارج میشوند متـ . کمانی ساده plain arch
اثرانگشت کمانی خیمهایtented arch fingerprintواژههای مصوب فرهنگستاننوعی الگوی اثرانگشت که لبههای سایشی (friction ridges) آن، مانند اثرانگشت کمانی ساده، ازطرفی به طرف دیگر میروند، ولی حرکت روبهبالا و کاملاً مشهودی در مرکز دار
کمانگیری پایهbare bow, barebow archeryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کمانگیری با کمانی که تنها زهی ساده دارد و در آن از هیچگونه ابزار کمکی نمیتوان استفاده کرد
متهلغتنامه دهخدامته . [ م َ ت َ / م َت ْ ت َ /ت ِ ] (اِ) برماه و آن آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند. (برهان ). برمه ٔ نجاران که بدان چوب و تخته سوراخ کنند و آن
پسلغتنامه دهخداپس . [ پ َ ] (اِ)پشت (مقابل پیش ). پشت سر. از پشت . عقب . در عقب . دنبال . بدنبال . پی . در پی . خلف . وراء. ظهر : چون رسنگر ز پس آمد همه رفتار مرابسغر مانم کو