فرهنگ فارسی عمید
۱. کمان کوچک: ◻︎ ز چین زلف کمندت کسی نیافت خلاص / از آن کمانچهٴ ابرو و تیر چشم نجاح (حافظ: ۱۰۰۸).۲. (موسیقی) ساز زهی آرشهای با کاسهای بهصورت کُرۀ ناقص و متصل به یک دستۀ باریک که در هنگام نواختن معمولاً بهصورت عمودی بر روی زمین یا پای نوازندۀ قرار میگیرد.