کمال الدین خجندیلغتنامه دهخداکمال الدین خجندی . [ ک َ لُدْ دی ن ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) از ناحیه ٔ خجند ماوراءالنهر است که در بدایت عمر خود به تبریز مهاجرت کرد و در خدمت سلطان حسین جلایر (776 -
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفتح بنداربن ابونصر خاطری رازی . رجوع به بندار شود.
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) عطأاﷲ الحسینی از جمله ٔ اکابر و اشراف هرات بود که برای تقدیم پیشکش و ساوری مردم هرات به خیمه ٔ محمدخان شیبانی رسید. (از حبی
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن الزملکانی ، محمدبن علی انصاری سماکی ملقب به جمال الاسلام از مشاهیر ادبا و فقهای شافعیه بود و در بیست و پنج سالگی به فتوی
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالبرکات عبدالرحمن بن محمدبن ابی الوفا معروف به ابن انباری نحوی . رجوع به انباری شود.
کمال الدینلغتنامه دهخداکمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالعطاء محمودبن علی بن محمود کرمانی ، متخلص به خواجو. رجوع به خواجوی کرمانی شود.
شمس الدینلغتنامه دهخداشمس الدین . [ ش َ سُدْ دی ] (اِخ ) بغدادی یا بخارایی محمدبن مؤید الحداد، و او را شمس خاله یا شمس الدین خاله گویند. با ضیاءالدین فارسی خجندی و کمال الدین خجندی
بهزادلغتنامه دهخدابهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) کمال الدین . بزرگترین و مشهورترین نقاش مینیاتورساز ایرانی در قرن دهم هجری . تاریخ تولد و وفاتش معلوم نیست ، بقولی در 942 هَ . ق . درگذشت .
ملامتگرلغتنامه دهخداملامتگر. [ م َ م َ گ َ ] (ص مرکب ) نکوهنده و نکوهش کننده و سرزنش نماینده . (ناظم الاطباء). عاذل . لائم . نکوهشگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ملامت کننده . ملا
منصبلغتنامه دهخدامنصب . [ م َ ص ِ / ص َ ] (ع اِ) جای بازگشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای برپا شدن . (غیاث ) (آنندراج ). جای مرتفع و جایی که در آن چی