کماشیرلغتنامه دهخداکماشیر. [ ک ُ ] (اِ) صمغی باشد مانند جاوشیر و آن صمغ کرفس کوهی است ، بول را براند و حیض آورد و در مسهلات نیز بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). صمغ کرفس کوهی که شب
کواشیرلغتنامه دهخداکواشیر. [ ک َ ] (اِخ ) نام جایی است که فیروزه ٔ کم رنگ و کم قیمت از آنجا آورند و با کاف فارسی هم آمده است . (برهان ). نام کوره ٔ اردشیر بوده . فارس را حکما پنج
کاریرفرهنگ انتشارات معین(یِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - سازمانی که کارش برقراری ارتباط تلفنی از راه دور است . 2 - سابقة شغلی .
قماشیرلغتنامه دهخداقماشیر. [ ق َ ] (معرب ، اِ) معرب کماشیر است . صمغ کرفس کوهی باشد. بول را براند و حیض آورد. (آنندراج ) (برهان ). آن صمغی باشد هندی مانند جاوشیر و بعضی گویند طلی
قماشیرهلغتنامه دهخداقماشیره . [ ق َ رَ ] (معرب ، اِ) کماشیر است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قماشیر شود.