کمادلغتنامه دهخداکماد.[ ک ِ ] (ع اِمص ) کوفتگی جامه ، اسم است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوفتگی جامه ، اسم است کَمد را. (ناظم الاطباء). اسم است از کمدالقصّار الثوب ؛ کوفت گازر
کمادفرهنگ انتشارات معین(کِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - درد شکم . 2 - پارچه ای که گرم کنند و بر عضو دردناک نهند.
کماداتلغتنامه دهخداکمادات . [ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ کماد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کماد شود.
کمادریوسلغتنامه دهخداکمادریوس . [ ک َ دَ ] (معرب ، اِ) لغتی است یونانی و معنی آن به عربی بلوط الارض باشد و آن گیاهی است سبزرنگ و بسیار تلخ و آن را در ابتدای استسقا دهند نافع است . (
کمادةلغتنامه دهخداکمادة. [ ک ِ دَ ] (ع اِ) کِماد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه پاره ای که گرم کرده بر جای درد نهند تا درد آن بیاساید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا
کمادریوسفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی با برگهای ریز شبیه برگ بلوط، طعم بسیارتلخ، گلهای ریز و بنفش، و ریشۀ ارغوانیرنگ که بیشتر در سنگلاخها میروید؛ بلوطالارض.
کماداتلغتنامه دهخداکمادات . [ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ کماد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کماد شود.
کمادةلغتنامه دهخداکمادة. [ ک ِ دَ ] (ع اِ) کِماد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه پاره ای که گرم کرده بر جای درد نهند تا درد آن بیاساید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا
کمادریوسلغتنامه دهخداکمادریوس . [ ک َ دَ ] (معرب ، اِ) لغتی است یونانی و معنی آن به عربی بلوط الارض باشد و آن گیاهی است سبزرنگ و بسیار تلخ و آن را در ابتدای استسقا دهند نافع است . (