کلندیلغتنامه دهخداکلندی . [ ک َ ل َ ] (اِ مرکب ) زمین سخت و درشت را گویند. (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). || (ص نسبی ) منسوب به کلند. (فرهنگ فار
کلندیلغتنامه دهخداکلندی . [ک َ ل َ دا ] (ع اِ) پشته و زمین درشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قطعه ای درشت از زمین بدون سنگ ریزه . (از اقرب الموارد). || (ص ) کور مادرزاد. اکمه
کلندیدنلغتنامه دهخداکلندیدن . [ ک َ ل َ دَ ](مص ) بمعنی کندن و شکافتن و کافتن زمین باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کلند زدن و کافتن . (آنندراج ). شکافتن زمین . کندن خا
ساندیسواژهنامه آزادنوعی نوشیدنی بدون الکل شیرین با درصد پایین مواد طبیعی در بسته بندی های کوچک و طعم های مختلف
کل دارلغتنامه دهخداکل دار. [ ک ُ ] (اِ مرکب ) کل در. کل دره . آلتی است که با آن مرز کرت ها برآرند وآن آهنی دراز است که از میان دسته ای چوبین دارد و از دیگر سوی زنجیری یا طنابی که
تنتورلغتنامه دهخداتنتور. [ ت َ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح پزشکی مایعی است که از تأثیر الکل یا اتر بر جوهرهای مواد گیاهی یا حیوانی یا معدنی بدست آید. (از لاروس ). تنتورها مایعات
parcelدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته، بخش، قسمت، گره، جزئي از یك کل، دسته، امانت پستی، به قطعات تقسیم کردن، توزیع کردن، بسته بندی کردن، در بسته گذاشتن
parcelsدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته ها، بسته، بخش، قسمت، گره، جزئي از یك کل، دسته، امانت پستی، به قطعات تقسیم کردن، توزیع کردن، بسته بندی کردن، در بسته گذاشتن