کلید کارfunction key, function 3واژههای مصوب فرهنگستانکلید برنامهپذیر که با توجه به نرمافزار مورد استفاده توانایی انجام چند وظیفۀ مختلف را دارد متـ . کار
میعادگهلغتنامه دهخدامیعادگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف میعادگاه و به معنی آن . وعده جای . وعده گاه . آنجای که قرار گذارند حضور و انجام دادن کاری را : میعادگه بهارت آنجاست آنجاست
تلگرافلغتنامه دهخداتلگراف .[ ت ِ گ ِ / ت ِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ از یونانی مرکب از تِل بمعنی دور و گرافِن بمعنی نوشتن . دستگاهی است که بوسیله ٔ آن پیامها را از فواصل بسیار د
کلیدپاییkey controlواژههای مصوب فرهنگستانپایش و ردیابی دقیق کلید یا کارت ورود به اتاقها برای جلوگیری از سرقت وسایل مهمانان و وسایل مهمانخانه و دیگر حوادث مرتبط با ایمنی و امنیت
کوک کردنلغتنامه دهخداکوک کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) به معنی موافق ساختن است اعم از ساز و آواز و غیره . (برهان ). موافق کردن ساز و موافق کردن آواز. (آنندراج ) (غیاث ). هماهنگ کر