کلیتلغتنامه دهخداکلیت . [ ک َ ] (ع اِ) سنگ دراز که بدان دهانه ٔ گو کفتار را بند نمایند. کِلّیت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). کِلّیت . سنگی دراز که با آن لانه
کلیتانلغتنامه دهخداکلیتان . [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ کلیة. (از منتهی الارب ).به صیغه ٔ تثنیه ، هر دو گرده . (ناظم الاطباء). کلیتین . و رجوع به کلیتین شود. || آنچه از چپ و راست پ
کلیتوئیهلغتنامه دهخداکلیتوئیه . [ ک ُ ئی ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدی است که در بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کلیتانلغتنامه دهخداکلیتان . [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ کلیة. (از منتهی الارب ).به صیغه ٔ تثنیه ، هر دو گرده . (ناظم الاطباء). کلیتین . و رجوع به کلیتین شود. || آنچه از چپ و راست پ