کلپکلغتنامه دهخداکلپک . [ ک ُ پ َ] (اِ) بمعنی خانه ٔ کوچکی که بر کنار کشتها سازند از جهت محافظت خرمن از باد و باران . و ظاهراً مخفف کلبه است پس به بای تازی باشد، اما محاوره همان
کلبکلغتنامه دهخداکلبک . [ ک ُ ب َ ] (اِ) تالاری باشد که بر روی خرمن سازند تا باران ضایع نکند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). بمعنی کلپک به بای فارسی است . (آنندراج )... بمعنی خانه
شاخلغتنامه دهخداشاخ . (اِ) شاخه . شغ. شغه . غصن . فرع . قضیب . فنن . خُرص ، خِطر. خَضِر. نجاة. عِرزال . بار.رجوع به بار شود. شاخ درخت . (فرهنگ جهانگیری ) (فهرست ولف ) . فرع در