کله گاورالغتنامه دهخداکله گاورا. [ ک َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
گاوان کلالغتنامه دهخداگاوان کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابل کنار بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری شاهی و10 هزارگزی باختر شیرگاه ، دامنه ، معتدل مرطو
گاوآهن کُلَشstubble ploughواژههای مصوب فرهنگستانگاوآهنی که برای برگرداندن زمین کُلَشدار طراحی شده است
لاهو یعنی اوکسی است که نیست کسی اورا منظورازخداوند باری تعالاستواژهنامه آزادلاهو یعنی نیست کسی جزخدای یگانه واوکسی است که نیست کسی اورا
کاتبی ترشیزیلغتنامه دهخداکاتبی ترشیزی . [ ت ِ ی ِ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ ملقب به شمس الدین . دولتشاه سمرقندی در طبقه ٔ ششم از تذکره ٔ خود احوال او را ذیل عنوان «قدوةالفضلاء و اُسوةال
غبقةلغتنامه دهخداغبقة. [ غ َ ب َ ق َ] (ع اِ) رسن که بر سر چوب بر پهنای کوهان گاو بندند وقت کلبه رانی و آب کشی و جز آن . (منتهی الارب ). در نسخه ٔ چاپ بمبئی هم کلبه رانی آمده ولی
عوافرهنگ انتشارات معین(عَ وّ) [ ع . ] (اِ.)گاوران ؛ نام یکی از صورت - های فلکی جنوبی به شکل مردی ایستاده که عصایی در دست دارد.
جاویزنلغتنامه دهخداجاویزن . [ زَ ] (اِ) رملی که در مراره ٔ گاو بهم میرسد. (ناظم الاطباء). یعنی گاویزن ، چیزی است که میان زهره ٔ گاو باشد. هندش گاوروهن یا روهین گویند. (آنندراج ).