کلهر کردستانلغتنامه دهخداکلهر کردستان . [ ک َ هَُ رِ ک ُ دِ ] (اِخ ) یکی از طوایف کرد است که تقریباً مرکب از 200 خانوار و مسکن ایشان رستمان و خُرخُره و سقز است . (از جغرافیای سیاسی کیها
کلهرلغتنامه دهخداکلهر. [ ک َ هَُ ] (اِخ ) از کوههای رشته جبال پشتکوه است و حد جنوبی کرمانشاهان را تشکیل می دهد. (از جغرافیای غرب ایران ص 29 و 73).
کلهرلغتنامه دهخداکلهر. [ ک َ هَُ ] (اِخ ) دهی از دهستان برواناست که در بخش ترکمان شهرستان میانه واقع است و 635 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلهرلغتنامه دهخداکلهر. [ ک َ هَُ ] (اِخ ) دهی از دهستان روضه چای است که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع است و 212 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلهرلغتنامه دهخداکلهر. [ ک َ هَُ ] (اِخ ) میرزا محمدرضا (1245 - 1310 هَ . ق .) از خوشنویسان و استادان خط نستعلیق و اصلاً از ایل کرد کلهر کرمانشاهان است . وی پس از گذراندن ایام ج
کلهرلغتنامه دهخداکلهر. [ ک َ هَُ ] (اِخ ) یکی از ایل های کرد است که تقریباً مرکب ازده هزار خانوار است بدین ترتیب : خالدی 2000 خانوار، شیانی 1000 خانوار، سیاسیا 1000 خانوار، کاظم
گیلانلغتنامه دهخداگیلان . (اِخ ) نام تیره ای از طایفه ٔ کلهر کردستان باشد. (از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 62).
رستمانلغتنامه دهخدارستمان . [ رُ ت َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل کلهر کردستان . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 62 شود.
خرخرهلغتنامه دهخداخرخره . [ خ ُ خ ُ رَ ] (اِخ ) نام تیره ای است از ایل کلهر به کردستان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 162).
باوندپورلغتنامه دهخداباوندپور. [ وَ ] (اِخ ) ناحیتی در کردستان که کلهر نیز خوانده میشود. و رجوع به جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 81 شود.