کرمکفرهنگ انتشارات معین(کِ مَ) (اِمصغ .) 1 - نوعی سوپاپ لاستیک دوچرخه که در موقع باد زدن به طور خودکار باز و بسته می شود و از خروج باد لاستیک جلوگیری می کند. 2 - نوعی کرم کوچک سفید رن
حسن اقهلغتنامه دهخداحسن اقه . [ ح َ س َ اَ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلمکان بخش طرقبه ٔ شهرستان مشهد در 45 هزارگزی شمال باختری طرقبه و 8 هزارگزی گلمکان . دامنه و معتدل است . 209 ت
گل جونکلغتنامه دهخداگل جونک . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری دهدز، کنار راه جاروب به کلمک . هوای آن گرم و دارای 60 تن سکنه است .
جقجقلغتنامه دهخداجقجق . [ ج ِ ج ِ ] (اِ) مخفف جیقه جیقه و جیقه بمعنی فریاد زدن است . (آنندراج ) : بجز از مستی و رندی چه خیال است اینجاجق جق و کلمکل و قال ومقال است اینجا. میرنجا
تاشلغتنامه دهخداتاش . (اِ) کَلَف . (بحر الجواهر). کلف باشد که بر روی و اندام مردم پدید آید. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء).کلف که بر روی بعض مردم پدید
دست بریدنلغتنامه دهخدادست بریدن . [ دَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) قطع کردن دست : اقتباب ؛ دست کسی را بریدن . (تاج المصادر بیهقی ).- دست بریدن از کسی ؛ از او دست شستن : گفتم که بشوخی ببرد د