کلرزنی تا نقطۀ شکستbreakpoint chlorination, breakthrough chlorinationواژههای مصوب فرهنگستانافزودن کلر به آب یا فاضلاب تا دستیابی به شرایط گندزدایی مطلوب
کارزنیلغتنامه دهخداکارزنی . [ رَ زْ / رْ زَ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن موسی بن رجاء. وی از پدرش ابوجعفر محمدبن موسی روایت کرد و فرزندش محمدبن احمدبن محمد از او روایت دارد. (از معجم ال
کارزنیلغتنامه دهخداکارزنی . [ رَ زْ / رْ زَ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن موسی بن رجاء. وی از پدر خود احمدبن محمدبن موسی بن رجاء و از جدش ابوجعفر محمدبن موسی بن رجاء روایت کرد و ا
نونلغتنامه دهخدانون . (اِ) صورت ملفوظ حرف «ن » است . رجوع به «ن » شود : نسرین زنخ صنم چه کنم اکنون کز عارضین چو نونی زرینم . ناصرخسرو.و آن قد الف مثال مجنون خمیده ز بار عشق چون
دللغتنامه دهخدادل . [ دِ ] (اِ) قلب و فؤاد. (آنندراج ). قلب که جسمی است گوشتی و واقع در جوف سینه و آلت اصلی و مبداء دَوَران خون است . (ناظم الاطباء). عضو داخلی بدن بشکل صنوبر
خطلغتنامه دهخداخط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی
طفرةلغتنامه دهخداطفرة. [ طَ رَ ] (ع مص ) طفور.(منتهی الارب ). برجستن . بالا برجستن . (منتهی الارب ). برجستن از روی چیزی : و چون وحشی در دام افتاده را که صیاد بازیچه و مضحکه را ر
مریخلغتنامه دهخدامریخ . [ م ِرْ ری ] (اِخ ) نام ستاره ٔ فلک پنجم از ستاره های خُنَّس و آن را بهرام نیز گویند، منحوس و دال بر جنگ و خصومت و خونریزی و ظلم است . (منتهی الارب ). کو