کلخنگلغتنامه دهخداکلخنگ . [ ] (اِ)چون درخت بن را با پسته پیوند کنند ثمر آن بزرگتر ولطیف تر می شود و آن ثمر را کلخنگ نامند (مخزن الادویه ذیل کلمه حبة خضراء، یادداشت به خط مرحوم ده
کلخنگواژهنامه آزادمیوه ای کوچک به اندازۀ دانه های گندم و سبزرنگ که در کوه ها و شیار سنگ ها رشد می کند مزه ای چرب مانند و کمی ترش دارد برای تقویت حافظه و مخلوط آن با چند گیاه دیگر
کُلخُنگگویش بختیارینام درختى خودرو و کمیاب که در کوهستان مىروید و از سوزاندن صمغ آن با نام بریزه بوى خوشى تولید مىشود.
کلنگگویش اصفهانی تکیه ای: kolang طاری: keleng طامه ای: koleng طرقی: keleng کشه ای: keleng نطنزی: keleng
بیدنولغتنامه دهخدابیدنو. [ ] (اِخ ) قریه ای است چهار فرسنگ بیشتر جنوبی کلخنگان بفارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
پسته ٔ وحشیلغتنامه دهخداپسته ٔ وحشی . [ پ ِ ت َ / ت ِ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بَنَه . بَن . وَن . دو گونه از این درخت در ایران یافت شود که بعلت شباهت تمامی که باهم دارند به هر
حب البطملغتنامه دهخداحب البطم . [ ح َب ْ بُل ْ ب ُ ] (ع اِ مرکب ) حَبّةالخضراء. بَن . وَن . شاه بن . شادبن . خنجک . بوکلک . چتلانقوش . سقر. کلخنگ . ضرو. وندانه . حَب ّالبنة.