کلثوملغتنامه دهخداکلثوم . [ ک ُ ] (اِخ ) ابن عمروبن ایوب التغلبی ، مکنی به ابوعمرو معروف به عتابی (متوفی به سال 220 هَ ق ). کاتبی نیکو ترسل و شاعری خوش بیان و پیرو سبک نابغه بوده
کلثوملغتنامه دهخداکلثوم . [ ک ُ ] (ع ص ، اِ) مرد پرگوشت رخسار نیکوروی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه دو گونه و چهره ٔ او پرگوشت باشد. (از اقرب الموارد). پرگوشت
کلثومفرهنگ انتشارات معین(کُ) [ ع . ] 1 - (ص .) رخسار بی ترش - رویی . 2 - نامی است از نام های زنان . ؛~ ننه کنایه از: زن سالمند با اعتقادات کهنه و قدیمی شده یا خرافی .
کلثومفرهنگ نامها(تلفظ: kolsum) (عربی) پرگوشت رخسار بیترشرویی ، دارای گونه و چهرهی پر گوشت ؛ (به مجاز) زیبا چهره ؛ (در اعلام) ام کلثوم نام دختر رسول اکرم (ص) .
کلثوم نه نهلغتنامه دهخداکلثوم نه نه . [ ک ُ ن َ ن َ / ن َ ن ِ ] (اِخ ) در کتابی به همین نام تألیف آقا باقر خونساری که فکاهی و در نقد خرافات است ، کلثوم نه نه با بی بی شاه زینب و دده ب
کلثوم بن الحصینلغتنامه دهخداکلثوم بن الحصین . [ ک ُ م ِ نِل ْ ح ُ ص َ ] (اِخ ) رجوع به ابورهم الغفاری شود.
کلثوم بن عیاضلغتنامه دهخداکلثوم بن عیاض . [ ک ُ م ِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ). قشیری ، امیر افریقا و یکی از سرداران و اشراف شجاع است . هشام بن عبدالملک بعد از عزل عبیداﷲبن الحبحاب وی را والی ساخت
کلثوم بن هدملغتنامه دهخداکلثوم بن هدم . [ ک ُ م ِ ن ِ هَِ ] (اِخ ). ابن امری ٔ القیس ... ابن الاوس الانصاری . پیغمبر خدا بهنگام ورود به مدینه به خانه ٔ او و بعضی گویند به خانه سعدبن خیث
colloguesدیکشنری انگلیسی به فارسیکلثوم، چاپلوسی کردن، موافقت دروغی کردن، توطئه چیدن، محرمانه گفتگو کردن
کلثوم نه نهلغتنامه دهخداکلثوم نه نه . [ ک ُ ن َ ن َ / ن َ ن ِ ] (اِخ ) در کتابی به همین نام تألیف آقا باقر خونساری که فکاهی و در نقد خرافات است ، کلثوم نه نه با بی بی شاه زینب و دده ب
کلثوم بن الحصینلغتنامه دهخداکلثوم بن الحصین . [ ک ُ م ِ نِل ْ ح ُ ص َ ] (اِخ ) رجوع به ابورهم الغفاری شود.
کلثوم بن عیاضلغتنامه دهخداکلثوم بن عیاض . [ ک ُ م ِ ن ِ ع ِ ] (اِخ ). قشیری ، امیر افریقا و یکی از سرداران و اشراف شجاع است . هشام بن عبدالملک بعد از عزل عبیداﷲبن الحبحاب وی را والی ساخت