کلبلغتنامه دهخداکلب . [ ک َ ] (اِخ ) جد جاهلی و فرزندان او بطنی از خثعمند و منازل آنها به ارض حجاز است . (از اعلام زرکلی ).
کَلْبگویش گنابادی در گویش گنابادی کلب به معنای دیوانه ، مختل المشاعر ، نادان ، سفیه ، بی خرد ، خنگ و احمق است.
کلب الصيددیکشنری عربی به فارسیسگ شکاري , سگ تازي , ادم منفور , باتازي شکار کردن , تعقيب کردن , پاپي شدن
کَلْبگویش گنابادی در گویش گنابادی کلب به معنای دیوانه ، مختل المشاعر ، نادان ، سفیه ، بی خرد ، خنگ و احمق است.