کلاه گذاشتنلغتنامه دهخداکلاه گذاشتن . [ ک ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کلاه نهادن بر سر. (فرهنگ فارسی معین ).کلاه پوشیدن . || فریب دادن . کلاه گذاری کردن . و رجوع به ترکیب کلاه سر کسی گذاشتن
غطاءدیکشنری عربی به فارسینوعي کلا ه بي لبه زنانه ومردانه , کلا هک دودکش , سرپوش هرچيزي , کلا ه سرگذاشتن , درپوش , کلا هک , روپوش تختخواب , روتختي , پوشاندن , تامين کردن , پوشش , سرپوش ,
lidدیکشنری انگلیسی به فارسیدرب، کلاهک، دریچه، سر، چفت، سر پوش، پلک چشم، کلاهک گذاشتن، دریچه گذاشتن، چفت زدن به
bonnetsدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی ها، کلاهک، کلاهک دودکش، سرپوش هرچیزی، در پوش، نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه، کلاه سر گذاشتن
تارخلغتنامه دهخداتارخ . [ رَ / رُ ] (اِخ ) بارای مضموم ، آذر بت تراش باشد. بزبان پهلوی نام آذر بت تراش است . (برهان ). بعضی گویند بفتح ثالث است و نام پدر ابراهیم علیه السلام است
کلاه گذاشتنلغتنامه دهخداکلاه گذاشتن . [ ک ُ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) کلاه نهادن بر سر. (فرهنگ فارسی معین ).کلاه پوشیدن . || فریب دادن . کلاه گذاری کردن . و رجوع به ترکیب کلاه سر کسی گذاشتن