کلاژلغتنامه دهخداکلاژ. [ ک َ ] (اِ) اسم فارسی عقعق است . (فهرست مخزن الادویه ). پرنده ای است سیاه و سفید از جنس کلاغ که آنر عکه و کلاغ پیسه گویند و به عربی عقعق خوانند. (از برها
کلاژفرهنگ انتشارات معین(کُ) [ فر. ] (اِ.) فن چسبانیدن قطعه های کاغذ رنگی ، پارچه ، چرم ، چوب و مانند آن برای ساختن یک تصویر.
کلاجلغتنامه دهخداکلاج . [ ک َ ] (اِ) به لهجه ٔ طبری کلاغ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به واژه نامه ٔ طبری دکتر کیا ص 171 شود.
کلاجلغتنامه دهخداکلاج . [ ک ُ ] (اِ) کماج نازک و نان قندی . (ناظم الاطباء). (از اشتینگاس ). و رجوع به گلاج در همین لغت نامه شود.
کلاژارهلغتنامه دهخداکلاژاره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) کلاغ پیسه عکه . (برهان ) (آنندراج ). عکه و کلاغچه . (ناظم الاطباء). اسم فارسی عقعق است . (فهرست مخزن الادویه ). کلاژه . قلازار. ق
کلاژکهلغتنامه دهخداکلاژکه . [ ک َ ژَ ک َ/ ک ِ ] (اِ) قلاب را گویند عموماً و قلابی که بدان چیزهایی که در چاه افتاده باشند برآرند، خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع
کلاژهلغتنامه دهخداکلاژه . [ ک َ ژَ / ژ ] (ص ) کاج . (فرهنگ جهانگیری ). لوچ و کاج و احول . (برهان ) (ازناظم الاطباء). کلاژ. (آنندراج ). کلاژ، کلاز. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). دوبین
کلاژهفرهنگ انتشارات معین(کَ) (اِ.) 1 - احول ، لوچ . 2 - عکه ، کلاغ پیسه ، پرنده ای سیاه و سفید از جنس کلاغ .
کلاژارهلغتنامه دهخداکلاژاره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) کلاغ پیسه عکه . (برهان ) (آنندراج ). عکه و کلاغچه . (ناظم الاطباء). اسم فارسی عقعق است . (فهرست مخزن الادویه ). کلاژه . قلازار. ق
کلاژهلغتنامه دهخداکلاژه . [ ک َ ژَ / ژ ] (ص ) کاج . (فرهنگ جهانگیری ). لوچ و کاج و احول . (برهان ) (ازناظم الاطباء). کلاژ. (آنندراج ). کلاژ، کلاز. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). دوبین