کلاه سازیلغتنامه دهخداکلاه سازی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) کلاهدوزی . || پاپوش دوزی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
کله سازیلغتنامه دهخداکله سازی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) یکی از هنرهای دستی است و آن نوعی ماسک سازی است . مواداولیه ٔ آن از کاغذ است . در این رشته قالب را از گل تهیه می کنن
کلاهلغتنامه دهخداکلاه . [ ک ُ ] (اِ) چیزی که از پوست و پارچه ٔ زربفت و غیره دوزند و برسرگذارند. (برهان ) (آنندراج ). سربند و هرچیزی که از پارچه و پوست و نمد و زربفت و تیرمه و جز
کلاه مالیلغتنامه دهخداکلاه مالی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) شغل کلاه مال . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). عمل کلاه مال . کلاه سازی با مالیدن نمد. و رجوع به کلاه مال شود. || (اِ مرکب ) جائی
سازیلغتنامه دهخداسازی . (حامص ) جزو دوم کلمات ، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم ) و «ی » (حاصل مصدر) است . این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی ، بناکردن
تارارلغتنامه دهخداتارار. (اِخ ) مرکز بخشی است در ایالت رُن که در شهرستان ویل فرانش واقع است و 10142 تن سکنه دارد. تجارت غلات ، دارای کارخانه های مهم نساجی و کلاه سازی . قاموس الا