ملک کلالغتنامه دهخداملک کلا. [ م َ ل ِ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان علی آباد است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کلاه زنانهگویش اصفهانی تکیه ای: ------------- طاری: ------------- طامه ای: ------------- طرقی: ------------- کشه ای: ------------- نطنزی: ----------
کلاه ورلغتنامه دهخداکلاه ور. [ ک ُ وَ ] (ص مرکب ) بمعنی کلاه ملک . (آنندراج ). تاجور. کلاهدار. تاجدار. پادشاه . و رجوع به ترکیب کلاه ملک شود.
کلاهلغتنامه دهخداکلاه . [ ک ُ ] (اِ) چیزی که از پوست و پارچه ٔ زربفت و غیره دوزند و برسرگذارند. (برهان ) (آنندراج ). سربند و هرچیزی که از پارچه و پوست و نمد و زربفت و تیرمه و جز
مکوکبلغتنامه دهخدامکوکب . [ م ُ ک َ ک َ ] (ع ص ) ستاره دار کرده شده . (غیاث ) (ناظم الاطباء). باکوکب . باستاره .کوکب دار. ستاره دار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- چرخ مکوکب ؛ من
صاحب کلاهلغتنامه دهخداصاحب کلاه . [ ح ِ ک ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) پادشاه . تاجدار : کمین مولای تو صاحب کلاهان به خاک پای تو سوگند شاهان . نظامی .پری دختی پری بگذار ماهی بزیر مقنعه صا