کلاهک ترکشزاfragmentation warheadواژههای مصوب فرهنگستانکلاهکی که پس از انفجار، اشیای جامد و ریزی از آن رها میشود و باعث انهدام یا آسیب هدف میشود
کلاهکلغتنامه دهخداکلاهک . [ ک ُ هََ ] (اِ مصغر) مصغر کلاه . کلاه کوچک . (فرهنگ فارسی معین ). || فرهنگستان ایران این کلمه را بجای محفظه ٔ ریشه پذیرفته است . (از واژه های نو فرهنگس
کلاهکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. کلاه کوچک.۲. هر چیز کوچک شبیه کلاه برای قرار دادن روی چیز دیگر: کلاهکِ دودکش.
یالودلغتنامه دهخدایالود. (اِ) بندر را گویند و آن جایی است بر کناردریا برای فرود آمدن کالاها و متاع و اجناس ممالک بیگانه آباد کنند. (فرهنگ ترکتازان هند از آنندراج ).