کلاته رحمانلغتنامه دهخداکلاته رحمان . [ ک َ ت ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد محلی کوهستانی و معتدل است و سکنه 302 تن ، آب آنجا از قنات ، محصول ، غلات بن
کلاته رحمانیلغتنامه دهخداکلاته رحمانی . [ ک َ ت ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قلعه یا دهی کوچک که بربلندی ساخته باشند. (برهان ) (غیاث ). دیهای کوچک . (صحاح الفرس ). هر شهر و حصار که بربالای کوه و پشته ٔ بلند
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین از استان تهران . محلی جلگه و معتدل است . 335 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، ص
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد. محلی کوهستانی و سردسیر است و 137 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاته رحمانیلغتنامه دهخداکلاته رحمانی . [ ک َ ت ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
مولالغتنامه دهخدامولا. [ م َ ] (ع ص ، اِ) مولی . سرور. مخدوم . سرپرست که مورد احترام و ستایش کس یا کسان باشد. (از یادداشت مؤلف ). صاحب و خداوندگار و مالک و خواجه : بیعت کردم به
صفویهلغتنامه دهخداصفویه . [ ص َ ف َ وی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از پادشاهان ایران که از 907 تا 1135 هَ . ق . در ایران سلطنت داشتند و در این تاریخ از افغانیان شکست خوردند و پادشاهی آ
لعللغتنامه دهخدالعل . [ ل َ ] (معرب ، اِ) (کلمه ٔ فارسی است محیطالمحیط). لال . بدخشانی . (زمخشری ). ملخش . بدخشی . یکی از احجار کریمه و صورت دیگر آن لال است چون نعل و نال . یکی
تاکرایلغتنامه دهخداتاکرای . [ ک ِ ] (اِخ ) رمان نویس انگلیسی (1811- 1863 م .). وی در کلکته متولد شد، یکی از آثارش بازار مکاره ٔ خودنماییهای «هنری اسموند» میباشد، در آثارش زنندگی و