کلاته آخوندلغتنامه دهخداکلاته آخوند. [ ک َ ت ِ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی در دامنه ومعتدل است و 160 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ،
کلاته آخوند لعلیلغتنامه دهخداکلاته آخوند لعلی . [ ک َ ت ِ خ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خوسف شهرستان بیرجند. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاته آخوند ملاقربانلغتنامه دهخداکلاته آخوند ملاقربان . [ ک َ ت ِ خ ُ م ُل ْ لا ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد.محلی در دامنه و معتدل است و 164 تن سکنه دارد. آب آنج
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قلعه یا دهی کوچک که بربلندی ساخته باشند. (برهان ) (غیاث ). دیهای کوچک . (صحاح الفرس ). هر شهر و حصار که بربالای کوه و پشته ٔ بلند
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین از استان تهران . محلی جلگه و معتدل است . 335 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، ص
کلاته آخوند لعلیلغتنامه دهخداکلاته آخوند لعلی . [ ک َ ت ِ خ ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خوسف شهرستان بیرجند. محلی در دامنه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاته آخوند ملاقربانلغتنامه دهخداکلاته آخوند ملاقربان . [ ک َ ت ِ خ ُ م ُل ْ لا ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد.محلی در دامنه و معتدل است و 164 تن سکنه دارد. آب آنج
عرق چینلغتنامه دهخداعرق چین . [ ع َ رَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عرقچین . عرق چیننده . آنچه عرق و خوی را جمع کند. که جذب عرق کند : ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل بیار ای باد شبگیری
ابهریلغتنامه دهخداابهری . [ اَ هََ ] (اِخ ) اثیرالدین مفضل بن عمر فیلسوف ایرانی از مردم ابهر قزوین یا اصفهان . بقول ابن عبری در سال 661 هَ . ق . و بقول دیگر در سال 663 هَ . ق . و
مردانقمواژهنامه آزادمردانقم یا مرداناغام به معنی آناهیتای مقدس است قدمت این روستا به بیش از 2000 سال می رسد در کتب مورخین و سفر نامه ها به این موضوع اشارات کامل گردیده است روستای م