کلابلغتنامه دهخداکلاب . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است .آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات ، پشم ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و
کلاباتلغتنامه دهخداکلابات . [ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ کلب (بمعنی سگ ). (منتهی الارب ). رجوع به کلب و کلاب شود.
کلابادلغتنامه دهخداکلاباد. [ ک ُ ] (اِخ ) نام محله ای است به بخارا. و عبداﷲبن مجید کلابادی از آنجاست . (انجمن آرای ) (آنندراج ). نام دروازه ای به بخارا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا