کلاعیلغتنامه دهخداکلاعی . [ ک َ عی ی ] (اِخ ) سلیمان بن موسی بن سالم بن حسان حمیدی ، مکنی به ابوالربیع. از محدثان اندلس و از بلغای عصر خود و از مردم بلنسیه و در انشاء یگانه بود.
کلاعیلغتنامه دهخداکلاعی . [ ک َ عی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به کلاع که نام قبیله ای است . (از انساب سمعانی ).
کلاعیلغتنامه دهخداکلاعی . [ ک ُ عی ی ] (ع ص ) مرد دلیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد دلیر و شجاع . (ناظم الاطباء). شجاع ، مأخوذ از کلاع . (اقرب الموارد).
کلاسیکفرهنگ انتشارات معین(کِ) [ فر. ] (ص .) 1 - آن چه که معمول و رایج است و جدید نیست . 2 - هر نوشته و اثر هنری که مطابق اصول و قواعد معمول قدیم باشد. 3 - فراگیری دانش یا فنی از طریق مد
کلاشینکففرهنگ انتشارات معین(کِ کُ) [ از روس . ] (اِ.) از انواع سلاح خودکار و نیمه خودکار دارای دستگاه نشانه روی مکانیکی و دو نوع قنداق ثابت و تاشو.
کلاغیفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (اِ.) 1 - (ص نسب .) مانند کلاغ . 2 - دستمال بزرگ ابریشمی . 3 - نوعی روسری ابریشمی .
ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن شرف کلائی فرضی شافعی . رجوع به محمد... شود.
بردلغتنامه دهخدابرد. [ ب ُ ] (ع اِ) نوعی از جامه . (مهذب الاسماء) (آنندراج ). جامه ای بوده است قیمتی و گرانبها. (یادداشت مؤلف ). پارچه ای که در یمن بافته میشده است یا خاص یمن