palmsدیکشنری انگلیسی به فارسیکف دست ها، نخل، نخل خرما، وجب، نشانه پیروزی، کامیابی، کف دست انسان، کف پای پستانداران، کف هر چیزی، کش رفتن، رشوه دادن، با کف دست لمس کردن
دستلغتنامه دهخدادست . [ دَ] (اِ) از اعضای بدن . دوقسمت جدا از بدن که در دو طرف تن واقع و از شانه به پائین فروآویخته است و از چند قسمت مرکب است : بازو و ساعد و کف دست و انگشتان
نخلةدیکشنری عربی به فارسینخل , نخل خرما , نشانه پيروزي , کاميابي , کف دست انسان , کف پاي پستانداران , کف هرچيزي , پهنه , وجب , با کف دست لمس کردن , کش رفتن , رشوه دادن
palmدیکشنری انگلیسی به فارسینخل، نخل خرما، وجب، نشانه پیروزی، کامیابی، کف دست انسان، کف پای پستانداران، کف هر چیزی، کش رفتن، رشوه دادن، با کف دست لمس کردن
بالتازارلغتنامه دهخدابالتازار. (اِخ ) از سلاطین معروف بابل و فرزند نبوکدنصر، در سال 554 ق .م . به سلطنت بابل رسید. پس از فوت بخت النصر (561 ق .م .) در مدت شش سال سه تن سلطنت کردند،