کفله بورلغتنامه دهخداکفله بور. [ ک ُ ف ُ ل َ ] (اِ) در کرگانرود به وشات دانه گویند. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ازملک در همین لغت نامه شود.
کوله بارلغتنامه دهخداکوله بار. [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) به واو معروف ، پشتاره که به پشت بردارند و این از اهل زبان شنیده شده . (آنندراج ). کولباره . کوله باره . باری که بر پشت کشند.
کفلهواژهنامه آزادتپه یا (کوه .. بلندی) که زیر آن بر اثر فرسایش یا عوامل طبیعی یا غیر طبیعی خالی شده باشد
ازملکلغتنامه دهخداازملک . [ اَ م َ ل َ ] (اِ) پیچکی است خاردار که درهمه ٔ جنگلهای شمال ایران و اراضی کم ارتفاع ساحلی و در آستارا تا 800 گزی دیده میشود. میوه ٔ آن خوراکی وچوب وی ب
اﷲدادلغتنامه دهخدااﷲداد. [ اَل ْ لاه ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کله بور بخش مرکزی شهرستان میانه در 31 هزارگزی جنوب باختری میانه و 31 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به میانه . کوهستانی و م
چلاقولغتنامه دهخداچلاقو. [ چ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کله بور بخش مرکزی شهرستان میانه که در 22 هزارگزی جنوب خاوری میانه و 5 هزارگزی راه شوسه ٔ میانه به تبریز واقع است . کوهستانی
همیشه بورلغتنامه دهخداهمیشه بور. [ هََ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش خرم آباد شهرستان شهسوار. دارای 190 تن سکنه ، آب آن از رودخانه ٔ چشمه ٔ کیله ، محصول عمده اش برنج و مرکبات است