کفتورلغتنامه دهخداکفتور. [ ک َ ] (اِ) بمعنی ثبات است و آن یک جهت بودن در امور و تحمل کردن در آلام باشد. (برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). ظاهراً از لغات برساخته ٔ فرقه ٔ آذر
کفتوریملغتنامه دهخداکفتوریم . [ ] (اِخ ) گروهی اند از نسل مصرایم بن حام بن نوح که با کسلوحیم نیز قرابت دارند. احتمالا در سواحل شمالی آفریقا می زیسته اند. و رجوع به قاموس کتاب مقدس
کفتارگویش اصفهانی تکیه ای: kafdâr / gurkan طاری: kafdâr طامه ای: kafdâr طرقی: kafdâr کشه ای: köfdar نطنزی: kafdâr
کفتوریملغتنامه دهخداکفتوریم . [ ] (اِخ ) گروهی اند از نسل مصرایم بن حام بن نوح که با کسلوحیم نیز قرابت دارند. احتمالا در سواحل شمالی آفریقا می زیسته اند. و رجوع به قاموس کتاب مقدس