کعبةلغتنامه دهخداکعبة. [ ک َ ب َ ] (اِخ ) اسم بیت اﷲ. در اصل به معنی مرتفع است چون بنای کعبه از زمین مرتفع و بلند است لهذا کعبه نام کردند یا مرتفع است از روی مراتب . (غیاث ). قب
کعبةلغتنامه دهخداکعبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ)طاس بازی نرد. ج ، کعبات . || برواره . بالاخانه . غرفه . || هر خانه ٔ چهارگوشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، کعب
کعبةلغتنامه دهخداکعبة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِمص ) دوشیزگی دختر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کآبةدیکشنری عربی به فارسیتو رفتگي , گود شدگي , فرودافت , کسادي , تنزل , افسردگي , پريشاني , تاريکي , تيرگي , تاريکي افسرده کننده , ملا لت , دل تنگي , افسرده شدن , دلتنگ بودن , عبوس بودن
کَعْبَةَفرهنگ واژگان قرآنخانه ي خدا - بيت الله الحرام - کعبه (نام کعبه اشاره به چهار گوشه بودن آن دارد)
کعبهفرهنگ انتشارات معین(کَ بِ) [ ع . کعبة ] (اِ.) 1 - هر خانة چهارگوشه ، غرفه . 2 - خانه خدا، بیت الحرام .
کعبهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. خانۀ خدا در مکه.۲. آنچه شکل مکعب داشته باشد.۳. [قدیمی] خانۀ چهارگوش؛ غرفه.
کعبه ٔ زردشتلغتنامه دهخداکعبه ٔ زردشت . [ ک َ ب َ / ب ِ ی ِ زَ دُ ] (اِخ ) نام یکی از آثار باستانی است واقع در نقش رستم به هفت هزارگزی شمال تخت جمشید. (یادداشت مؤلف ). در آثار عجم فرصت
کَعْبَةَفرهنگ واژگان قرآنخانه ي خدا - بيت الله الحرام - کعبه (نام کعبه اشاره به چهار گوشه بودن آن دارد)