کش و قوز رفتنلغتنامه دهخداکش و قوز رفتن . [ ک َ / ک ِ ش ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کش و قوس رفتن . (یادداشت مؤلف ).
کش و قوز رفتنلغتنامه دهخداکش و قوز رفتن . [ ک َ / ک ِ ش ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کش و قوس رفتن . (یادداشت مؤلف ).
قوزیوندلغتنامه دهخداقوزیوند. [ زی وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان روضه چای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، سکنه ٔ آن 210 تن . آب آن از روضه چای . محصول آن غلات ، توتون ، انگور و حبوب . ش
زلغتنامه دهخداز. (حرف ) صورت حرف سیزدهم است از حروف هجا و در حساب جُمَّل آن را به هفت دارند و در شمار ترتیبی نماینده ٔ عدد 13 است و نام آن زاء، زای ، زی و ز است . و آن را در
روغنلغتنامه دهخداروغن . [ رَ / رُو غ َ ] (اِ) هر ماده ٔ دسم و چربی که در حرارت متعارفی میعان داشته باشد خواه حیوانی بود مانند روغن گوسپند و گاو وجز آن و یا نباتی مانند روغن بادا