کش بنلغتنامه دهخداکش بن . [ ک َ ب ُ ] (اِ مرکب ) زیر بغل از جامه . خشتچه . کَشَه بُن . خشتک سونچه . (یادداشت مؤلف ).
کشه بنلغتنامه دهخداکشه بن . [ ک َ ش َ / ش ِ ب ُ ] (اِ مرکب ) زیر بغل از جامه . خشتچه . کش بن . (یادداشت مؤلف ).
سونچهلغتنامه دهخداسونچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) خشتچه . کش بن . خشتک . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به سونج شود.
خشتکلغتنامه دهخداخشتک . [ خ ِ ت َ ] (اِ مصغر) مصغر خشت . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از جهانگیری ). خشتچه . خشت کوچک . || پارچه ٔ چارگوشه زیر بغل جامه . (از انجمن آرای ناصر
سیرتلغتنامه دهخداسیرت . [ رَ ] (ع اِ) طریقه . (غیاث ). رفتار. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). عادت و طریقه . (آنندراج ). روش .رفتار : عهدها بست که تا باشد بیدار بودعهدها
چغلغتنامه دهخداچغ. [ چ ُ ] (اِ) جغ. چوبی است که همچون آبنوس بود برنگ . (فرهنگ اسدی ). چوب آبنوس و بعضی گویند چوبیست مانند آبنوس . (برهان ). چوب آبنوس را نامند. (جهانگیری ). چو