کشیشدیکشنری فارسی به انگلیسیabbé, churchman, clergyman, clergywoman, cleric, divine, druid, ecclesiastic, elder, father, minister, ministrant, officiant, pastor, preacher, priest, shepherd
کشیشلغتنامه دهخداکشیش . [ ک َ ] (ع اِ) بانگ نخستین شتر که کمتر از کتیت است . || آواز جوشش می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بانگ آتش زنه وقت بیرون جستن آتش ا