کابراللغتنامه دهخداکابرال .(اِخ ) پدرو الوارز. بحرپیمای پرتقالی که برزیل را به سال 1500 م . کشف کرد.
پرتقاللغتنامه دهخداپرتقال . [ پ ُ ت ُ ] (اِخ ) (کشور...) نام قدیم آن لوزی تانی و یکی از کشورهای جنوبی اروپاست و در مغرب شبه جزیره ٔ ایبری واقع است و سرحدات آن از مشرق و شمال اسپان
کشتهلغتنامه دهخداکشته . [ ک ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) کشت شده . کاشته شده . زراعت شده . مزروع . زرع شده . (یادداشت مؤلف ) : ندارند خود کشته و چارپای نورزند جزمیوه ها جای جای . اسدی
یوفیلغتنامه دهخدایوفی . (اِخ ) نام یکی از بلاد سودان . ابن بطوطه گوید: رود نیل از شهر کارنجو به سوی کابره فرومی رود... و از آنجا به یوفی و آن از بزرگترین بلاد سودان و سلطان آن ا
حمالیلغتنامه دهخداحمالی . [ ح َم ْما ] (حامص ) حمالت . حرفه و پیشه ٔ حمال : بهر حمالی خوانند مراکآب نیکو کشم و هیزم چست . خاقانی .چند حمالی جهان کردن در زمین حمل زر نهان کردن . خ