کشندهدیکشنری فارسی به انگلیسیcide _, deadly, deathly, killing, extractor, fatal, fateful, mortal, pestilent, pestilential, puller, slayer, stretcher, terminal, tripper
لش کشفرهنگ انتشارات معین(لَ کِ یا کَ) (ص فا.) = لش کشنده : 1 - ارابه و جز آن که با آن لش گوسفند را به دکان های قصابی برند. 2 - مردی که لش گوسفند را به دوش در لش کش نهد یا از آن برگیرد
کشندة بارcargo runnerواژههای مصوب فرهنگستانطناب یا بافهای که یک سر آن به بار متصل میشود و سر دیگر آن، پس از گذشتن طناب از روی یک یا چند قرقره، به دوار یا موتوری وصل میشود و در مجموع یکی از اجزای سامان
مگس کشفرهنگ انتشارات معین(مَ گَ. کُ) (اِمر.) 1 - کشندة مگس . 2 - ابزاری پلاستیکی بلند و باریک دارای دسته که قسمت سر آن پهن و مشبک است . آن را با شدت روی مگس و دیگر حشرات موذی می زنند تا
متنفسفرهنگ انتشارات معین(مُ تَ نَ فِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نفس کشنده ، نفس کش . 2 - جاندار، زنده ؛ ج . متنفسین .