کشفیلغتنامه دهخداکشفی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به کشف . (از ناظم الاطباء). اهل کشف . رجوع به کشف و رجوع به ترکیب کشف و شهود شود.
شهودلغتنامه دهخداشهود. [ ش ُ ] (ع مص ) حاضر شدن . (از منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). حاضر آمدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). دیدن . معاینه . عیان . پی
ایامبلیخسلغتنامه دهخداایامبلیخس . [ اَ خ ُ ] (اِخ ) معرب جامبلیخس فیلسوف نوافلاطونی قرن چهارم (وفات 330 یا 333 م .). وی معتقد بحصول علم از طریق کشف و شهود بوده است . (فرهنگ فارسی معی
معاینهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (پزشکی) بررسی بدن برای تشخیص بیماری.۲. (قید) [عامیانه] دقیقاً؛ کاملاً.۳. (تصوف) کشف و شهود.۴. [قدیمی] دیدن؛ مشاهده.
عرفانلغتنامه دهخداعرفان . [ ع ِ ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شناختن . (زوزنی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). شناختن . بازشناختن . معرفت .