کشفیلغتنامه دهخداکشفی . [ ک َ ] (اِخ ) یکی از شعرای باستانی است و از اشعارش در لغت نامه ٔ اسدی دو بیت ذیل بشاهد آمده است . (یادداشت مؤلف ) : بخواهم که شاها عنایت دهی که باشد مر
کشفیلغتنامه دهخداکشفی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به کشف . (از ناظم الاطباء). اهل کشف . رجوع به کشف و رجوع به ترکیب کشف و شهود شود.
کشفیلغتنامه دهخداکشفی . [ ک َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش آستارا از شهرستان اردبیل واقع در 8 هزارگزی باختر آستارا و دو هزارگزی شوسه ٔ آستارا به اردبیل با 163تن سکنه
کشفیلغتنامه دهخداکشفی . [ ک َ ش َ ] (اِخ ) نام ایلی است که به آستارا در دهکده ٔ کشفی از توابع اردبیل زندگی کنند. (یادداشت مؤلف ).
کشفیاتلغتنامه دهخداکشفیات . [ ک َ فی یا ] (ع اِ) ج ِ کشفیة، کشف شده ها. مکشوفات . پیدا شده ها. اختراعات .
کشفیلیلغتنامه دهخداکشفیلی . [ ک َ ف ُ ] (ص نسبی ) منسوب به کشفل که ظاهراً از قراء بغداد است و به قول بهتر از آمل طبرستان . (از انساب سمعانی ).
توحید عیانی کشفیلغتنامه دهخداتوحید عیانی کشفی . [ ت َ / تُو دِ ی ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنست که سالک به مقامی رسد که تعین و هستی مجازی وی که پرده ٔ جمال الهی و مانع مشاهده است محو
کشفیاتلغتنامه دهخداکشفیات . [ ک َ فی یا ] (ع اِ) ج ِ کشفیة، کشف شده ها. مکشوفات . پیدا شده ها. اختراعات .
کشفیلیلغتنامه دهخداکشفیلی . [ ک َ ف ُ ] (ص نسبی ) منسوب به کشفل که ظاهراً از قراء بغداد است و به قول بهتر از آمل طبرستان . (از انساب سمعانی ).
توحید عیانی کشفیلغتنامه دهخداتوحید عیانی کشفی . [ ت َ / تُو دِ ی ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنست که سالک به مقامی رسد که تعین و هستی مجازی وی که پرده ٔ جمال الهی و مانع مشاهده است محو