کشفاءلغتنامه دهخداکشفاء. [ ک َ ] (ع ص ) مؤنث اکشف ، جبهة کشفاء؛ پیشانی که موی آن همچو دایره برگردیده باشد. (منتهی الارب ).
کشفاًلغتنامه دهخداکشفاً. [ ک َ فَن ْ ] (ع ق ) مقابل رمزاً. (یادداشت مؤلف ). نامه یا تلگراف که در آن کلمات با معنی خود به کار رود. مقابل رمزاً که در آن کلمات باقرارداد قبلی در معانی خاص و قرار دادی بکار رود.
کشفیلغتنامه دهخداکشفی . [ ک َ ] (اِخ ) یکی از شعرای باستانی است و از اشعارش در لغت نامه ٔ اسدی دو بیت ذیل بشاهد آمده است . (یادداشت مؤلف ) : بخواهم که شاها عنایت دهی که باشد مرا عون تو پروبال . ؟ (لغت فرس چ اقبال ص <span class="hl" dir="l