تقدسلغتنامه دهخداتقدس . [ ت َ ق َدْ دُ ] (ع مص ) پاک شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ). تطهر. (اقرب الموارد). پاک شدن و پاک کردن . (غیاث اللغات ) (آنندرا
تقدسبخشیsacramentواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی آیینی برای تبرک بخشیدن به یک شیء یا موجود زنده یا یک باور و اسطوره
تقدسزداییprofanation, desecration,desacralizationواژههای مصوب فرهنگستانزدودن خصایص قدسی از یک پدیده
sanctifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیتقدس می کند، تقدیس کردن، تطهیر کردن، مقدس شمردن، برای امر مقدسی تخصیص دادن