کشش پوستیskin tractionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کشش که در آن ابزار کشش بر روی پوست اندام موردنظر قرار میگیرد
کششدیکشنری فارسی به انگلیسیaffinity, allure, appeal, attraction, draft, draw, fascination, gravitation, haul, interest, kill, pull, strain, stress, tension, traction, tug
دایرهلغتنامه دهخدادایره . [ ی ِ رَ ] (ع ص ) دایرة. مؤنث دایر. دائرة. دورزننده . گردنده . || (اِ) دائرة. در اصطلاح هندسه شکلی باشد مسطح و مدور و خطی گرد وی درگرفته ، و در اندرون
ابویزیدلغتنامه دهخداابویزید. [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) طیفوربن عیسی بن سروشان بسطامی . ملقب بسلطان العارفین . شیخ فریدالدین عطار گوید: قطب عالم بود و مرجع اوتاد و ریاضات و کرامات و حالا
اسم مصدرلغتنامه دهخدااسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فع
تَرَک رشدgrowth crackواژههای مصوب فرهنگستانشکاف طولی در پوست درخت براثر کشش (expansion) طبیعی بُنلاد و بافت چوبی