کشت خفتهdormant seedingواژههای مصوب فرهنگستانکاشت بذر در پایان پاییز همزمان با فرارسیدن سرما و کاهش دما که سبز شدن گیاه را تا فرارسیدن بهار به تعویق میاندازد
کشتگویش اصفهانی تکیه ای: beškošt طاری: beškošt طامه ای: boykošt طرقی: beškošt کشه ای: beškošt نطنزی: baškošt
دیو سپیدلغتنامه دهخدادیو سپید. [ وِ س ِ ] (اِخ ) پهلوانی بود مازندرانی که رستم زال او را کشت . (برهان ) (از جهانگیری ). نام دیوی که رستم او را در مازندران کشته است . (شرفنامه ٔ منیر
قابیللغتنامه دهخداقابیل . (اِخ ) فرزند آدم و حوا و برادر هابیل است . در داستانهای دینی آمده است که هر نوبت حوا حامله میشد خداوند یک پسر و یک دختر به او کرامت میکرد و آدم به فرمان
گلزارلغتنامه دهخداگلزار. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) (از: گل + زار = سار، پسوند مکان ). رجوع به دارمستتر شود. کردی گولزار . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلستان . (برهان ) (آنندراج ).
خشخاشلغتنامه دهخداخشخاش . [ خ َ ] (ع اِ) مردم با سلاح و زره . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || کوکنار و آن چند قسم است بستانی و منثور و مقرن و زبدی . (منتهی ا
خوابلغتنامه دهخداخواب . [ خوا / خا ](اِ) نقیض بیداری . نوم . حالت آسایش و راحتی که بواسطه ٔ از کار بازآمدن حواس ظاهره و فقدان حس در انسان و سایر حیوانات بروز می کند. (ناظم الاطب