کشادنیلغتنامه دهخداکشادنی . [ ک ُ دَ ] (ص لیاقت ) قابل کشادن . قبول کشودن . (یادداشت مؤلف ). گشادنی : روئین دژت ار کشادنی نیست در محنت هفتخوان چه باشی . خاقانی .رجوع به گشادنی شود.
کشودنلغتنامه دهخداکشودن . [ ک ُ دَ ] (مص ) گشودن . باز کردن . کشادن . گشادن . (از ناظم الاطباء). رجوع به گشودن شود.
کشادنلغتنامه دهخداکشادن . [ ک ُ دَ ] (مص ) باز کردن . مفتوح کردن . گشودن . (ناظم الاطباء). گشادن . مقابل بستن . رجوع به گشادن در تمام معانی شود.- کشادن بخت ؛ کنایه از آمدن اقبال و رسیدن ایام سعادت . (آنندراج ) : تو بی دماغ شدی گلشن ازصفا