کسوراتلغتنامه دهخداکسورات . [ ک ُ ] (ع اِ) جج ِ کسور و کسر. || ج ِ کسر. (اقرب الموارد). رجوع به کسر شود.
کدوراتلغتنامه دهخداکدورات . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کدورة. (ناظم الاطباء). تیرگیها : و کار آن ملک را از شوایب کدورات صافی گردانید. (جهانگشای جوینی ). و رجوع به کدورت و کدورة شود.
کسراتلغتنامه دهخداکسرات . [ ک َ س َ ] (ع اِ) رجل ذوکسرات و هدرات ؛ مردی که در هر چیزی مغبون شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || ج ِ کسرة. (از اقرب
کهوراتلغتنامه دهخداکهورات . [ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را نوعی سبزی معنی کرده است . رجوع به دزی ج 2 ص 496 شود.
درآمد تصرفپذیرdisposable income, spendable incomeواژههای مصوب فرهنگستاندرآمدی که پس از کسر کسورات قانونی، فرد میتواند آن را خرج کند
تکملةلغتنامه دهخداتکملة. [ ت َ م ِ ل َ ] (ع مص ) تمام گردانیدن و نیکو کردن . (آنندراج ). کمل تکمیلاً و تکملة. رجوع به تکمیل شود. (ناظم الاطباء). || (اِ) آنکه چیزی را تمام گرداند.
روزنامجهلغتنامه دهخداروزنامجه . [ م َ ج َ ] (معرب ، اِ) معرب روزنامه . (مهذب الاسماء) . کاغذ یا دفتری که حساب یا احوال و وقایع هر روز در آن نوشته شود. کلمه ٔ روزنامجه در قرنهای اول
کسرلغتنامه دهخداکسر. [ ک َ ] (ع اِمص ) شکست . || شکستگی . رخنه . شکاف . (ناظم الاطباء) : ز کسری که در طاق کسری فتادجهان پایه ای در درستی نهاد. نورالدین ظهوری (از آنندراج ). ||
مصارفهلغتنامه دهخدامصارفه . [ م ُ رَ / رِ ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِ) مصارفة. عوارض (یا پول یا مال سرشکن شده ) که به مقتضای حال مؤدیان مالیات برای جبران کسر درآمدهای مالیاتی یاکسر در