کسودلغتنامه دهخداکسود. [ ک ِس ْ وَ ] (اِ) به معنی خرق است و آن درشتی کردن باشد با مردم . (برهان ). درشتی و تندی و بی مهری و بی آزرمی با مردم . (ناظم الاطباء). و ظاهراً برساخته ٔ
کسودلغتنامه دهخداکسود. [ ک ُ ] (ع مص ) کساد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به کساد شود.
حب الزرقهلغتنامه دهخداحب الزرقه . [ ح َب ْ بُزْ زَق َ ] (ع اِ مرکب ) کسودان (؟). (مهذب الاسماء). و در بعض نسخ مهذب الاسماء هره تخم و هریتخم (؟) آمده است .