کسوبلغتنامه دهخداکسوب . [ ک َ ] (ع ص ) کثیرالکسب . (اقرب الموارد). بسیار ورزنده .(ناظم الاطباء). ورزنده . || (اِ) شی ٔ، یقال ما له کسوب ؛ ای شی ٔ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کسوبلغتنامه دهخداکسوب . [ ک َس ْ سو ] (ع اِ) شی ٔ، یقال ما ترک کسوبا و لابسوبا؛ ای شیئاً. (اقرب الموارد). ما له کسوب ؛ یعنی نیست مر اورا چیزی . (ناظم الاطباء). || نام گیاهی است
کسوبفرهنگ انتشارات معین(کَ) [ ع . ] (ص .) 1 - بسیار کسب کننده . 2 - بسیار فراگیرنده . 3 - بسیار ورزنده .
رفع کردنلغتنامه دهخدارفع کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بلند کردن و افراشتن و برداشتن . (ناظم الاطباء). بلند کردن . بالا بردن . || ترقی دادن . || برطرف کردن . زایل کردن . (فرهنگ فا
غایتلغتنامه دهخداغایت . [ ی َ ] (ع اِ) غایة. پایان . نهایت . سرانجام . پایان کار. (زمخشری ). نسبت به آن غایی است . ج ، غای و غایات . (از قطرالمحیط).پایان هر چیزی از زمان و مکان