کسادیدیکشنری فارسی به انگلیسیausterity, doldrums, downturn, recession, slack, slowdown, sluggishness, slump
کسادیلغتنامه دهخداکسادی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص ) ناروایی متاع و کالا در بازار و بی رواجی و نداشتن خریدار. (ناظم الاطباء). عدم رواج . صاحب آنندراج گوید یاء مصدری به کساد ملحق کنند
بهبود اقتصادیeconomic recoveryواژههای مصوب فرهنگستاندورهای که در آن فعالیتهای اقتصادی افزایش مییابد و نشاندهندة پایان کسادی است
غانملغتنامه دهخداغانم .[ ن ِ ] (اِخ ) (خلیل ...) خلیل بن ابراهیم بن غانم ، محقق و متتبعی سوری و مسیحی و از نویسندگان عرب به زبانهای خارجی است . وی در بیروت متولد شده و در لبنان
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معا