کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (اِخ ) کریمخان زند پسر ایناق . از طوایف لک بود. پس از فوت پدر با برادرش صادق خان بزرگ طایفه ٔ زند شد در 1162 هَ . ق . به سپاه ابراهیم خان ، برادر
کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (ع ص ) جوانمرد. بامروت . ج ، کُرَماء، کِرام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جوانمرد. (برهان ) : هر آن کریم که فرزند او بلاده بودشگفت باشد و ا
کریم سقزلغتنامه دهخداکریم سقز. [ ک َ س َق ْ ق ِ ](اِ مرکب ) قسمی گیاه است خودرو و در سواحل شبه جزیره ٔ کریمه که از آن کائوچو گیرند. (یادداشت مؤلف ).
کریم آباد آقاخانلغتنامه دهخداکریم آباد آقاخان . [ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام عرب شهرستان ورامین . جلگه و معتدل است و 212 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کریم حاصلهلغتنامه دهخداکریم حاصله . [ ک َ ص ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . کوهستانی و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج
کریم آباد ایاغچیلغتنامه دهخداکریم آباد ایاغچی . [ ک َ دِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. کوهستانی و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا
کریم آباد خالصهلغتنامه دهخداکریم آباد خالصه . [ ک َ دِ ل ِ ص ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام عرب در ورامین . جلگه و معتدل است و 212 تن سکنه دارد. بقعه ای بنام امام زاده عبداﷲ درآنجا وجو
truantsدیکشنری انگلیسی به فارسیکریم ها، مکتب گریز، طفره رو، شاگرد یا ادم طفره رو، از اموزشگاه گریز زدن
کریم سقزلغتنامه دهخداکریم سقز. [ ک َ س َق ْ ق ِ ](اِ مرکب ) قسمی گیاه است خودرو و در سواحل شبه جزیره ٔ کریمه که از آن کائوچو گیرند. (یادداشت مؤلف ).
کریم آباد آقاخانلغتنامه دهخداکریم آباد آقاخان . [ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام عرب شهرستان ورامین . جلگه و معتدل است و 212 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).