کریتون آهلغتنامه دهخداکریتون آه . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاهرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیری است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کریتون آهلغتنامه دهخداکریتون آه . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خشکبیجاربخش خمام شهرستان رشت . جلگه ، معتدل و مرطوب است و 165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کریتونلغتنامه دهخداکریتون . [ کْری / ک ِ تُن ْ ] (اِخ ) یکی از توانگران آتن و از جمله ٔ شاگردان سقراط بود و چون سقراط را به نوشیدن شوکران محکوم ساختند، وسایل فرار وی را فراهم ساخت ، لکن سقراطبه رعایت و حفظ احترام قوانین به فرار تن درنداد.
کرتانلغتنامه دهخداکرتان . [ ک َرْ رَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ کَرَّة. رجوع به کرة شود. || بامداد و شام . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
کرتیانلغتنامه دهخداکرتیان . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهدز شهرستان اهواز. کوهستانی و معتدل است و از چشمه و قنات مشروب می شود. 139 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کریتونلغتنامه دهخداکریتون . [ کْری / ک ِ تُن ْ ] (اِخ ) یکی از توانگران آتن و از جمله ٔ شاگردان سقراط بود و چون سقراط را به نوشیدن شوکران محکوم ساختند، وسایل فرار وی را فراهم ساخت ، لکن سقراطبه رعایت و حفظ احترام قوانین به فرار تن درنداد.
کریتونلغتنامه دهخداکریتون . [ کْری / ک ِ تُن ْ ] (اِخ ) یکی از توانگران آتن و از جمله ٔ شاگردان سقراط بود و چون سقراط را به نوشیدن شوکران محکوم ساختند، وسایل فرار وی را فراهم ساخت ، لکن سقراطبه رعایت و حفظ احترام قوانین به فرار تن درنداد.