کریتلغتنامه دهخداکریت . [ک َ ] (ع ص ) تمام و کامل . (آنندراج ) (منتهی الارب ).- حول کریت ؛ سال تمام . (مهذب الاسماء).
کریتلغتنامه دهخداکریت . [ ] (اِخ ) بعضی را گمان چنان است که نهر کریت همان وادی کلت است و برخی وادی فصیل و دیگران گمان دارند که در شرق اردن واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
کریتلغتنامه دهخداکریت . [ ک ُ ] (اِخ )دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، کنار راه کوت عبداﷲ به رامهرمز. دشتی و گرمسیر است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای
کریتلغتنامه دهخداکریت . [ ک ُ رَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان کریت در طبس . جلگه است و معتدل گرم و 1439 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کریتلغتنامه دهخداکریت . [ ک ُ رَ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای طبس است .محدود است از شمال به دهستان ارسک ، از جنوب و خاور به دهستان اصفهک و از باختر به دهستان مرکزی . جلگه ای و گرمس
کریتنهلغتنامه دهخداکریتنه . [ ک َ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ) پرده ٔ سفید عنکبوت که بر آن بیضه نهد. کارتنه . ظاهراً کری بدین معنی است و کریتنه خود عنکبوت است یعنی تننده ٔ کری .
کریتونلغتنامه دهخداکریتون . [ کْری / ک ِ تُن ْ ] (اِخ ) یکی از توانگران آتن و از جمله ٔ شاگردان سقراط بود و چون سقراط را به نوشیدن شوکران محکوم ساختند، وسایل فرار وی را فراهم ساخت
کریتون آهلغتنامه دهخداکریتون آه . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیاهرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند. کوهستانی و سردسیری است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کریتون آهلغتنامه دهخداکریتون آه . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خشکبیجاربخش خمام شهرستان رشت . جلگه ، معتدل و مرطوب است و 165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
جزیره ٔ کریتلغتنامه دهخداجزیره ٔ کریت . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) از جزایر اندلس است . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 434 شود.